لذّت حیات

کسی که در زندگی لذّت نمی برد، انسانی مُرده است ...

لذّت حیات

کسی که در زندگی لذّت نمی برد، انسانی مُرده است ...

لذّت در زندگی چیست و شامل کدام لذّت هاست؟ بالاترین سطح و حدّ لذّت تا کجاست؟ اصلاً مگر لذّت، تَه دارد؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الحمد لله الذی خلقنی و أکرمتنی و علّمتنی ما کنت لاأعلم»

دانشجوی نور علم اهل بیت علیهم السلام در این دنیای تاریک و ظلمانی، کمی با خود درد دل میکند و زبانه های کوچکی از عشقِ خود را به دیگران می نمایاند. از خدای خویش نور میطلبد و میخواهد دیگران را نیز به آتش بکشد. 

به راستی این چه زندگی ای است که هیچ لذتی بالاتر از خواب و مقداری کاغذ ( که پول می نامند) و نگاه به جنس مخالف در آن وجود ندارد؟  ... و به درستی این چه حیاتی است که سراسر رنج و سختی است و هرآنگاه احساس رهایی و فراغت از یک درد و مشکل را مینمایی، مصیبت دیگری را بر خود وارد می بینی.

اصلاً ما چرا  آفریده شده ایم؟ برای این که رنج تحمّل کنیم؟ به کدام دلیل باید زندگی سراسر رنج داشته باشیم؟ اصلاً «رنج» چیست؟  یا نه ... قضیه چیز دیگری است و ما اشتباه متوجه شده ایم؟ 

آری، دغدغۀ امروز دانشجوی ما این است: «اشکال از طبیعت است یا از ما؟»

                                                         آب کم جو تشنگی آور بدست / تا بجوشد آبت از بالا و پست

در این راه قطغاً افراد بسیار رنج دیده ای وجود دارند که تا به حال به سختی های زندگی خود نیاندیشیده اند و همینانند که با این حقایق زنگی انسان، سَرِ ناسازگاری بنا میکنند و این حرف ها را به ریشخند میگیرند. دانشجوی ما هم به یاد بیت شعری از یکی از عاشقان این راه می افتد:

آتشست این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد