در ابتدای انقلاب اسلامی ایران که در 22 بهمن سال 1357 ه.ش. صورت پذیرفت، فردی در عراق به قدرت میرسد که انگیزۀ بالایی در کشورگشایی و سرکوب مخالفان خویش دارد.
وی پس از به دست گرفتن قدرت، اندیشه هایی از حمله به ایران و انقلاب نوپای آن در سر دارد که با حمایت های بیدریغ آمریکا و متحدان او بهویژه اسرائیل روبرو میشود. صدام حسین، با اندیشۀ بی نظمی ایران و ضعف نظامی او، در تاریخ 31 شهریور 1359 حمله را آغاز میکند.
جنگ بین ایران و عراق را میتوان با تسامح به سه بخش تقسیم کرد. سه بخشی که در هرکدام گنج هایی نهفته است که این جنگ را تبدیل به یک گنج باارزش میکند. خود را به پای درس هایی از قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مینشانیم تا حجاب هایی از این راز برای ما به کنار کشیده شود.
صحنۀ اول؛ کسانیکه جانشان به ملکوت اعلی پیوست و به دیدار پروردگار خویش شتافتند:
اگر از هر انسانی پرسیده شود که با ارزشترین سرمایۀ تو چیست؟ بیشک پاسخ خواهد داد: جان، این جان من است که قیمتش برای من از هرچیزی بالاتر است. آری، به راستی باید گفت کسانی که در جنگ، جان خویش باختند متضرر ترین افراد هستند. اما چرا اینگونه نمیگوییم و اصلا چرا باید در فرهنگ ما خواستار شهادت بود؟ چرا غربیان از مرگ در بحبوحۀ جنگ میگریزند ولی بسیجیان ما به استقبال آن میشتافتند؟ چرا یک جوان، در بهار زندگانی خواستار رخت بربستن از دنیاست، آن هم هرچه فجیعتر بهتر، هرچه گمنامتر بهتر، هرچه مظلومانه تر بهتر و هرچه ناجوانمردانه تر بهتر؟ تفاوت کجاست؟
اما نه؛ به نظر میرسد واقعا دلایل قابل تاملی وجود دارد. نظر شما چیست؟
اینکه هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند به چنین کسی تعلق میگیرد: اولین قطرۀ خونش موجب آمرزش گناهانش میگردد.سر در دامن حورالعین مینهد. به لباس های بهشتی آراسته میگردد. معطّر به خوش بوترین عطرها میگردد. جایگاه خود را در بهشت مشاهده میکند. اجازۀ سیر و گردش در تمام بهشت به او داده میشود. پرده ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره میکند.
او را شهید مینامند یعنی کسی که به وجه الله نظر میکند. شاهد وجه خداست.
او را همین بس که پیامبر(ص) وقتی شنید کسی دعا میکند و ازخدا میخواهد: «اسئلک خیر ما تسئل خدایا! بهترین چیزی که از تو درخواست میشود به من عطا کن» فرمودند: اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید میشود.
به راستی که «بالاتر از هر نیکی، نیکوتری هست، مگر شهادت که هرگاه شخصی شهید شود، بالاتر از آن خیری متصوّر نیست.
شهید، در روز قیامت مقام شفاعت دارد و در آن روز لغزشهایش به خودش نیز نشان داده نمیشود.
ما پیرو علی بن ابیطالب هستیم. همانکسی که در احد ناراحت این بود که چرا به شهادت نرسیده است تا اینکه مژدۀ شهادت در آینده را از پیامبر (ص) دریافت نمود. همانکه قسم خورد تحمل هزار ضربه شمشیر در راه خدا، آسانتر از مرگ در رختخواب است.
تا به حال هیچ اندیشیدهایم که علی (ع) دهها فضیلت اختصاصی داشت. اول کسی بود که ایمان آورد، جای پیامبر(ص) خوابید، برادر پیامبر(ص) شد، تنها خانۀ او به مسجد پیامبر(ص) درب داشت، پدر امامان و همسر زهرا سلام الله علیها بود. بت شکن بود، ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلین افضل شد. اما در هیچ یک از موارد فوق نفرمود «فُزتُ» تنها هنگامی که در آستانۀ شهادت قرار گرفت، فرمود«فُزتُ و ربّ ال کعبه»
شهید مطهری مینویسد: سخاوتمند، هنرمند و عالم؛ مال، هنر و علم خود را که بخشی از وجود اوست جاودانه میکند، اما شهید، خودش را جاودانه میکند.
شهدا آنچه را که با خدا عهد بسته بودند، عمل نمودند. همانگونه که کور، مفهوم بینایی را درک نمیکند، زندگان دنیا نیز حیات شهدا را درک نمیکنند.
وقتی انفاق مال مال در راه خدا، قابلیت رشد تا هفتصد برابر و بیشتر را دارد، دادن خون و جان، در راه خدا چگونه است؟
صحنۀ دوم؛ کسانی که جان خویش بر کف دست نهادند ولی توفیق شهادت برایشان حاصل نشد و آنان که مجاهدان را یاری نمودند:
در صحنۀ اول دیدیم که شهیدان به چه گنج عظیمی دست یافتهاند و به چه آبشخور معرفتی رسیدهاند. اما آنان که تنها از پشت صحنه کمک کردند و یا آنان که در جنگ شرکت داشتند ولی حکمت خدا بر ماندن آنها در این دنیای ناسوت و مادی بود، این افراد چه سودی عایدشان شد؟
قران میفرماید:«و تعاونوا علی البرِّ و التّقوی» در کارنیک و پرهیزکاری همکاری کنید. در طول جنگ تحمیلی، چه بسیار کمک هایی که به جبهه ها فرستاده شد. برخی کمک ها را که انسان میبیند، خلوص فرستنده را که میبیند، اشک از چشمانش جاری میشود. نمونه بسیار است. مثل همان پیرزن روستایی که که همراه بستۀ خود که شامل تنها چهار تخم مرغ بود نامهای مینویسد و از رزمندگان عذرخواهی میکند. کسی که در کار خیری شرکت کند یا واسطۀ انجام آن قرار بگیرد، اجر عامل آن را خواهد داشت. پیامبر(ص) میفرمایند:«هرکس مجاهدی را برای جهاد در راه خدا آماده کند، در واقع مانند این است که خودش جهاد نموده باشد و هرکس از خانواده مجاهدی حمایت نماید مانند این است که خودش در میدان جنگ حضور داشته باشد».
از اجر اخروی که بگذریم، مجاهدان و آزادگانِ از جنگ برگشته، خود مبلّغ و روایتگر تمام اتفاقات جنگ خواهند بود. نمیگذارند آن رشادت ها، مظلومیت ها، معرفت ها و رفتارهای شهدا فراموش شود. نسل جوان و جنگ ندیده را از شبهات دشمنان که چشم طمع بر آنان دوخته است، رهایی میبخشند. مراتب عالی ظلم ستیزی و مبارزه با استکبار را از هم رزمان رفتۀ خویش به ارث بردهاند. و در نهایت حافظان و ناشران اصلی جنگ خواهند بود.
صحنۀ سوم؛ جامعهای جنگ زده، ویران، و نگران از آینده؛
پس از اتمام جنگ تحمیلی و پذیرش صلح میان طرفین و یک قطعنامه که ماهیت اصلی آن، حفظ منافع ابرقدرت ها بود، کشور ایران با چالش های جدیدی روبرو میشود. رهبر این نهضت و انقلاب نیز پس مدت کوتاهی مردم را ترک میکند. استکبار جهانی خوشحال از آیندۀ نامعلوم انقلاب اسلامی، طرح هایی شیطانی در سر میپروراند.
اما ... اما جامعۀ ایران فرق میکند. جامعهای با اکثریت مذهب تشیع. این مذهب، یک خاصیت ویژه دارد، یک پویایی ذاتی دارد که در طول تاریخ با وجود سرکوب حاکمان ظالم، خود را حفظ کردهاست، همواره در حال حرکت بودهاست و آن خاصیت ویژه، امید است؛ امید به آینده. امید اما، در این طریقت، رنگ و بویی دیگر به خود میگیرد. امید، با تلاش و با ایمان به خدا و توکل بر او و سپردن نتیجۀ کارها به او قرین میگردد. جامعۀ امیدوار را چه کسی یارای مقابله است؟
جنگ تحمیلی، گذشته از تمام مضرات، نوعی پشتوانۀ فکری و ذخیرۀ معنوی برای ملت ایران به وجود آورد و آن اینکه با هر سختیای که روبرو میشوند، میگویند:«ما میتوانیم». آری، ما میتوانیم، همانگونه که در جنگ توانستیم از هیچ، هر چیزی بسازیم. و این جای تعجب ندارد که هر عملی که در نگاه اول سخت مینمایاند را با توکل به خدا و امید به کمک او آغاز میکنند و اعجاب ها و کارهای خارقالعادهای را که در طول جنگ صورت گرفت را یادآوری میکنند که اگر خدا اخلاص بندهای را ببیند، تمام وسایل را در جهت خواست او همسو میکند.
از سویی دیگر اما، پیش از شروع جنگ تحمیلی، اوضاع آشفتۀ کشور را میبینیم که سراسر محل تنازعات سیاسی و صحنه های ترور است. به گفتۀ برخی کارشناسان، جنگ یک نعمت بود. چرا که بار دیگر تمام گروههای سیاسی در جهت حفظ منافع ملی و حفظ کشور، متّحد شده و اختلاف ها را کنار گذاشتند. وقتیکه این همه یاری خدا را که از جهات مختلف کم کم برای ما مکشوف میگردند، به نظاره مینشینیم، ناخودآگاه این آیه را با خود زمزمه میکنیم:«والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سُبُلَنا»
همانطور که دیدیم، جنگ تحمیلی منافع و متامع بسیاری برای کشور داشته است.
عزیزان! شهدا را دیدیم که به بالاترین مقام در عالم وجود رسیدهاند، چه گنجی به دستآوردهاند. جنگ، برای همۀ شهدا با همۀ سختیهایش به بزرگترین گنج تبدیل شد. گذشته از اینها، شهادت، پمپاژ خون به پیکر اجتماع است، جامعه را زنده نگه میدارد و اجازۀ عدول از ارزشها را نمیدهد.
عزیزان! مجاهدان و حامیان آنها را دیدیم که اجر همه شان نزد خدا محفوظ است. شاهد نسلی هستیم که قرار است مهمترین کار پس از جنگ، یعنی برقراری ارتباط و رساندن مفاهیم جنگ به نسل جدید را برعهده بگیرند. چه وظیفۀ دشواری و چه گنج باارزشی؛ گنج تبلیغ. خداوند همۀ آنان را در وظیفۀشان موفق بدارد.
عزیزان! دست قدرت خدا را دیدیم که چگونه ما را کمک کردهاست؛ نتیجۀ دلخواه را به ما عطا کردهاست؛ قلوب مردم کشورهای دوست را با همراه کردهاست و بر مصائب جنگ کمک کردهاست. دفاع مقدس، تا ابد الگویی از «کار نشد ندارد» به ما عطا کردهاست. و موجب همدلی و همکاری قشرهای مختلف جامعه شدهاست.
امروزه نیز به فرمان مقام معظم ولایت، مکانهای وقوع جنگها، شهادت فرماندهان و قهرمانی ها و حماسهسازی های مجاهدان، در دسترس عموم مردم قرار دارد و همگی از گنجهای بیپایان آن بهرهمند میشوند.
راستی، به نظر شما، جنگ ما چه گنجهای نهفتۀ دیگری در دل خود به یادگار گذاشته است؟